نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

در گذر ایام...

سلام به دختر قشنگم.. بازم پستم دیر شد !  آبانماه هم به دهمین روزش رسید،فصل زیبای من شروع شده و امسال با مهد رفتنت حس و حال دیگه ای داره،مهد رفتنت بهتر شده ولی احتمالا باز پرستار بگیریم آخه صب بیدار شدن تو این هوای سرد که قراره سردترم بشه برات سخته و دلم نمیاد بیدارت کنم. مهدتو دوس داری و این منو مردد می کنه واسه تصمیمی که دارم ..دوستای زیادی پیدا کردی و مربیاتم دوس داری مخصوصا خاله حلیمه رو.اسم دوستاتم ایناس : قوریا (پوریا  ) پریشان (پریسا ) عدسی ( مهدیس  ) و... شعرای خیلی خوشگلی یاد گرفتی و همیشه برام میخونی و منم کلی کیف میکنم مخصوصا که با اون ریتم مخصوص مهد میخونیش وکلی قند تو دلم آب میشه.. واسه آزمایشای تبت ...
10 آبان 1393

دو هفته ی پرمشغله

سلام مهتابم ،با اینکه قول داده بودم زود زود برات بنویسم ولی این دو هفته واقعا نتونستم از یه طرف اداره درگیر بودم بخاطر طرح همکدی تلفنها و تو روز اجرای طرح 20 ساعت کامل مرکز بودم و تو و بابایی با هم بودینو بدون من خوابیدین ،از طرف دیگه هم پرستارت گفته بود از اول مهر نمیتونه بیاد و ما هم تصمیم گرفتیم مهدو امتحان کنیم ،این وسط کارای ثبت نام و آشناییت با مهد و احضار شدنای وقت و بی وقتم به اداره برام فرصت نوشتن نذاشته بود.عزیزکم الان یه هفته س که میری مهد البته نه منظم ،روز اولی که میخواستم ببرمت شیفت عصر بودم و قرار بود بیدار که شدی با هم دوساعت بریم و برگردیم در همین حین احضار شدم به اداره و هنوز یه ربع با هم تو مهد نبودیم که خیلی راحت باهام خد...
13 مهر 1393

آینده !

- سفره رو میندازم ،کنارش چهارزانو و مرتب میشینه ،با دیدن غذا میگه به نظر خوشمزه میاد ! من چند واحد قند و نبات به خونم تزریق میشه ،همونجوری که تمیز و خوشگل لقمه لقمه غذا میذاره دهنش حواسشم به تلویزیونه و چنان غرقشه که متوجه من نیست که چجوری محو تماشاشم ! محو چشاش که با حرکت تصاویر این ورو اونور میرن !وبا هر آهنگ موزونی گردن و کمرشه که تکون تکون میخوره و من که از دیدن اینا سیر نمیشم و با خودم میگم :فسقلی تو کی اینقد بزرگ شدی ؟! ...ترجیح میدم چیزی نخورم چون همینجوریشم واحد واحد قند و کیلو کیلو وزنه که داره به بدنم اضافه میشه !! -با همکلاسیه دانشگام حرف میزدم ،میگفت میخواد بعد مهاجرتش بچه دار بشه ،میخواد بچه اش اونور بدنیا بیاد و مدرسه بره...
23 شهريور 1393

مهتابونه 1

-دیشب خونه ی مامانی بزرگ بودیم عمه جووناتم اینجان با بچه ها ،آخر شب میگم مهتاب بریم خونمون میگی :"مامانی من مطمئنم که میخوام اینجا بمونم " !  -دیروز داشتی با بچه ها بازی میکردی وسط بازی چندبار محمدحسینو صدا زدی و اون توجهی نمیکرد..برگشتی با عصبانیت میگی :" محمممد گوشات سنگینه ؟! " - بهش میگم دخترم بشین باب اسفنجی ببین من زودی برم دوش بگیرم ،میگی مامانی نروووو میگم خوب عزیزم باید برم دیگه ،میگی :" بو میدی ؟ بوی گند میدی ؟!! " - بابا داره میره بیرون دم در آپارتمان باهاش خدافظی کردیم اونوقت توام داری باهاش از پله ها میری پایین !میگم دخترم کجا میری ؟ میگی :" هیچ جا میرم با بابایی خدافظ کنم !"...
16 شهريور 1393

هر روزم روز توست...

دخترم ،عزیزترینم خوشبختی مگر غیر ازین میتونه  باشه که من کسی رو دارم که میتونم این روزو بهش تبریک بگم...روزت مبارک..دلم میخواد همیشه دختر باشی به معنای واقعیش ..شاد ،پرانرژی، زیبا ، موقر و شادی بخش..                  ...
6 شهريور 1393

لحظه های شاتوتی...

دیشب برقا رو خاموش کرده بودیمو رو تختا دراز کشیده بودیم که بخوابیم طبق معمول دستم توی دستت بود و تو چند بار دستمو بوسیدی و هر بار من دستتو با عشق فشار میدادم که یهو بلند شدی و بالای سرم نشستی و صورتمو بوسیدی ..منم بوست کردم و شب بخیر گفتم و کلی خودمو کنترل کردم که از جو خواب خارج نشیم رفتی رو تختت و باز دو دقیق دیگه همون کارو تکرار کردی و من دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و اومدم که روی تختت کنار تو بخوابم و تو انگار دنیا رو بهت دادن ..و بعد کلی بوسه بازی خوابت برد...خدایا شکرت مگه یه آدم دیگه چی میتونه بخواد وقتی آخر یه روز پرکار با اینهمه عشق و محبت به خواب بره.. دیروز بابا که از سرکار اومد خونه و منتظر ناهار بود خودتو انداختی بغلشو از ته...
26 مرداد 1393

غیر منتظره

میخواستم کیک بپزم.تو با سارا و سینا (بچه های عمو حسین ) خونه ی مامانی بزرگ بودی.چندبار سعی کردم فر رو روشن کنم که نشد در حال تلاش بودم که اومدین هنوز لای درو باز نکرده بودی که گفتی "بوی گاز میاد " ! ازون روز من در تعجبم که تو اینو از کجای خودت درآوردی ! یادم نمیاد بهت راجبه گاز یا بوش حرفی زده باشم و اگرم زده بودم تو اینقدر خوب به خاطر سپرده بودی ! خلاصه اینکه بعضی وقتا مامانو خیلی شگفت زده میکنی ..
22 مرداد 1393