در گذر ایام...
سلام به دختر قشنگم.. بازم پستم دیر شد ! آبانماه هم به دهمین روزش رسید،فصل زیبای من شروع شده و امسال با مهد رفتنت حس و حال دیگه ای داره،مهد رفتنت بهتر شده ولی احتمالا باز پرستار بگیریم آخه صب بیدار شدن تو این هوای سرد که قراره سردترم بشه برات سخته و دلم نمیاد بیدارت کنم. مهدتو دوس داری و این منو مردد می کنه واسه تصمیمی که دارم ..دوستای زیادی پیدا کردی و مربیاتم دوس داری مخصوصا خاله حلیمه رو.اسم دوستاتم ایناس : قوریا (پوریا ) پریشان (پریسا ) عدسی ( مهدیس ) و... شعرای خیلی خوشگلی یاد گرفتی و همیشه برام میخونی و منم کلی کیف میکنم مخصوصا که با اون ریتم مخصوص مهد میخونیش وکلی قند تو دلم آب میشه.. واسه آزمایشای تبت ...