غیر منتظره
میخواستم کیک بپزم.تو با سارا و سینا (بچه های عمو حسین ) خونه ی مامانی بزرگ بودی.چندبار سعی کردم فر رو روشن کنم که نشد در حال تلاش بودم که اومدین هنوز لای درو باز نکرده بودی که گفتی "بوی گاز میاد " !
ازون روز من در تعجبم که تو اینو از کجای خودت درآوردی ! یادم نمیاد بهت راجبه گاز یا بوش حرفی زده باشم و اگرم زده بودم تو اینقدر خوب به خاطر سپرده بودی ! خلاصه اینکه بعضی وقتا مامانو خیلی شگفت زده میکنی ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی