اولویت های زندگی....
نمای اول:
ساعت ده صبحه،دخترت با چشمای پف کرده از اتاق میاد بیرون و میپره بغلت و میگه آخ جون مامانی تو هستی نرفتی سر کار ؟! بغلش میکنیو میگی عزززیزم ساعت یک میرم ! خودشو بیشتر میچسبونه بهت و میگه نرو خواهش میکنم ،توام غرق بوسه اش میکنی و دلت میخواد تا ابد بغلش باشی ولی قبل رفتن به اداره یه کوه کار داری ! میپری آشپزخونه و مدام به دختر کوچولوت که مثل پروانه دوروبرت میچرخه نق میزنی که مامان دیرم شد ول کن دیگه !!
نمای دوم :
دوستات دارن توی وایبر پیغام میدن ، درددل میکنن ،جوک میگن ، راجبه خرید عید و برنامه هاش سوال میکنن ،توام با وجود همه ی کارات تند و تند میخونی و جواب میدی و باز میری سراغه غذای روی گاز یا ظرفای نشسته ...! بحث گل گرفته و این وسط دخترت همش میگه مامان یه لحظه بیا تو اتاقم ! مامان بهم آب میدی ! مامان برام کارتون میذاری ! مامان جیش دارم ! مامان میای برام نقاشی بکشی ؟! یه لحظه از کوره در میریو میگی واااای مامان کچلم کردی چه خبرته ؟! نمیبینی چقد کار دارم ؟ اگه گذاشتی یه دیقه تو حال خودم باشم !
نمای سوم :
عصر شیفت بودی و ساعت 8 رسیدی خونه ..روی مبل نشستی و با جدیت سریال مورد علاقه تو میبینی با شوهرت ..دخترت که چند ساعت ازت دور بوده و حالا تو رو پیدا کرده همش از سروکولت بالا میره و برات حرف میزنه و به هر طریقی میخواد حواستو متوجه خودش کنه ..توام کلافه میگی مامان چقد حرف میزنی اگه گذاشتی یه کلمه از سریالو بفهمم..
نمای چهارم :
وقته خوابه ، دختر کوچولوت که از صب تو خونه بوده و همه ی انرژیاش تو وجود کوچولوش جا مونده هر کاری میکنه که نخوابه ، مامان جیش دارم ! مامان مسواک نزدم ! مامان جوجومو میخوام ! مامان لاکی ام میخوام ! آب میخوام ! مامان میشه بغل تو بخوام ؟ بله مامان فقط بخواب ! مامان دستتو میشه بگیرم ! بیا مامان جان اذیت نکن دیگه بخواب ! در حالیکه دستتو گرفته :مامان خیلی دوست دارم ! باشه عزیزم منم دوست دارم حالا بخواب ! بذار بوست کنم ! ای واااای بخواب دیگه دخترم !!!!
نمای پنجم :
چشاتو میبندی و دیگه جواب سوالای پشت سر همشو نمیدی تا بخوابه ...ده دیقه بعد چشاتو باز میکنی تا ببینی بالاخره خوابید یا نه ؟ که چشت میوفته به دو تا چشم تیله ایه سیاه که ذل زدن به چشای بسته ی تو و تو سکوت و تاریکیه خونه دارن عاشقونه نگات میکنن ! اشک میدوئه تو چشات ! ولی لبخند میزنیو توام ذل میزنی بهشون ..دستشو محکم تو دستت فشار میدیو میبری میذاریش رو قلبت و خدارو برای داشتنش هزار بار شکر میکنی ! چشای خوشگلش گرم میشه و آروم میخوابه ! اونوقته که سر تا پاشو غرق بوسه میکنیو اشک میریزی !
چقدرررر براش کم گذاشتی ،چقدر همه چیو تو اولویت گذاشتی الا فرزندت و احساساتش ،چقدر شکستنی و نیازمند عشقند و تو همیشه درگیر ، چقدر تنهان !! چقدر خودخواهیم ! چقدر ....
خدایا همونطور که بهمون لیاقت داشتن همچین فرشته هایی رو دادی لیاقت بده از وجودشون لذت ببریم ! لیاقت بده بفهمیم اولویت های زندگیمون چیان ! کمک کن شرمنده ی تو و فرشته های نازنینت نشیم !