عید سال 91 اولین عید در کنار تو بود...یه خانواده سه نفری ...یه دنیا با سالای قبل فرق داشت...همه چی قشنگ بود توام لباس عیدتو پوشیده بودی...و با ما اومدی عیددیدنی... درست اولین روز بعد سال تحویل که قرار بود دایی محمد ،زن دایی مژده وشبنم و هانیه از شاهرود بیان و ما خونه مامانی بودیم تو تب داشتی و همش به مامان چسبیده بودی اونجام شلوغ بود وتوام حتما خیلی درد داشتی خوشگلم ولی من نمیدونستم واسه چیه؟..خلاصه بعد اومدن دایی اومدیم خونه و فرداش دیده 3تا!! دندون خوشگل سر درآوردن....قربونت برم من....ولی دیگه حالت خوب شد...قربونت برم من که اینقد اذیت شدی..ولی ارزششو داره حالا میتونی هرچی میخوای بخوری... .. اینجا هم با داییها و خاله ها و مامانی وبا...