نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

اولین سفر هوایی و دریایی دخترم....

1391/7/28 11:44
نویسنده : مامان مریم
339 بازدید
اشتراک گذاری

بهمن سال 90 اولین بار مهتاب با هواپیما سفر کرد ...به مقصد چابهار...توی هواپیما اولش خوب بود ولی آخراش گوشات درد گرفته بود و همه ی خانومای دورو بر ،حتی مهماندارا بغلت میکردن و میخواستن ساکتت کنن...خیلی برات غصه خوردم ولی به محض اینکه شیر خوردی آروم شدی..آخه باید یه چیزیو میمکیدی تا گوشات خوب شه...تجربه ی جدیدی بود...خلاصه اونجا هم رفتیم خونه عمو مجید و عمو موسی دوستای بابا ...و 3 روز خیلی خوب و گذروندیم..توام دریا رو خیلی دوست داشتی و کلی ذوق میکردی..و ما هم به داشتن یه همسفر خوب و شیرین افتخار میکردیم..

 

12

 

اینجا به قول عمو مجید دریای کوچیکه...:)

مم

مهتاب و مامان و لنج ماهیگیری ...

42

روستای تیس.معبد بان مسیتی..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

یک دوست
22 مهر 91 11:44
سلام با تشکر از وبلاگ زیبا و پر مهر شما اگر تو زندگی دنبال کارهای خلاقانه و زیبا هستید اگر ثبت یه خاطره ماندگار و رویایی برای شما ارزش دارد حتما یه سر به سایت ما بزنید www.shahrekhatere.com چیزهای زیبایی در سایت داریم که تا حالا مشابه اون رو توی ایران ندیدین
مسنن
4 بهمن 91 8:33
اسکروچ
اون شکلاتایی که بهتون دادن رو باید میزاشتین توی دهنتون یا یک آدامس میجوییدن که تعادل هوایی بین گوش و حلق برقرار میشد تا گوش درد نمیشدین...
میبنی مهتاب جان
اینا شهری بیدن
اینا هیچی نمیدونن


ما که آدامس میخوردیم گفتن مهتابم باید سیر بخوره ولی مگه میخورد جغله...قربونش برم من کوچولو بود..
خاله زر زری
4 بهمن 91 19:04
وااااااااااای آره کاملا درکش میکنم...
منم اولین باری که سوار هواپیما شدم گوشام داشت از شدت درد میترکید.
هرلحظه حس میکردم اون مایع داخل گوشم داره باشدت و سرعت هرچه تمام تر از گوشم میزنه بیرون!
درکت میکنم مهتاب جون خیلی درد داشتی
اما خوب کاری کردی به حرف مامان مهربونت گوش کردی و شیر خوردی
همیشه به حرفش گوش کن چون همیشه بهترینهارو واست میخواد.آره!

آره بچه ام خیلی درد داشت از نوع گریه اش معلوم بود فداش بشم من...درکش میکنم نوع خفیفشو تو ارتفاعات جاده هراز تجربه کردم..