نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

آمد بهاران..

1394/1/31 18:27
نویسنده : مامان مریم
942 بازدید
اشتراک گذاری

ماه قشنگ من سلام..یک ماه از تحویل سال 94 میگذره و من امروز تونستم وبلاگتو بروز کنم ، امسال شروع قشنگی داشت ، لحظه ی تحویل سال خواب بودی و من و بابا مصطفی شمع روشن کردیمو قرآن بدست گرفتیم و برای خونواده ی کوچیکمون از خدا بهترینها رو خواستیم..امسال چهارمین عید ما کنار تو تحویل شد از چند روز قبل ذوق داشتی برای سفره ی هفت سین و مرتب آهنگ عمو فیروزو میذاشتیو خوشحال بودی بابت اومدن عید و از همه بیشتر اومدن بچه های عمو و عمه و داییها که همیشه ازشون دوری..روزهای تعطیلات رو هم در کنار همه گذروندیم و همه چی آروم و دوس داشتنی بود بخصوص تو که نسبت به سال قبل خیلی در مهمونیها خوب و خانوم شده بودی و من خیی لذت بردم ..درست بعد از روز سیزده بدر ویروس سختی گرفتی و یه هفته تب و بیقراری داشتی و خدارو شکر که همه چیز گذراس و اون روزای سختم گذشت ..خلاصه اینکه بهار امسال برامون قشنگ و آروم بود و امیدوارم امسال برای همه پر از شادی ،آرامش ،سلامت و عافیت باشه..

                        

اینم بهار کوچولوی خونه ی ما 

این عکسو دوس دارم کنار سفره ی کوچولو و ساده ی مامانی بزرگ و در کنار پسرعمو سینا 

بهار گردیامون..عکس دوم رو آخرای روز ازت گرفتم که از گوش گرفتنت معلومه که عصبی و خسته ای و حوصله ی عکس گرفتنو نداری ..!

 

این دو تا عکسم بعد از یه هفته مریضی ات و خوشحالیت بابت گلای خوشگلی بود که بابامصطفی برامون آورده بود..

تار شده ولی دوسش دارم ..یه چند روزی قبل اومدن بابا ازم میخواستی چادر سرت کنم و رژم میزدی و به استقبال بابا میرفتی !

اینم عکسی که خودت از لاکای جدیدت گرفتی..

خوشمزه نوشت :

- داری کارتون "مهارت های زندگی " رو میبینی ..برمیگردیو میپرسی :"مامان مهارت های زندگی چه معنی میده !؟"

-وقتی صحبت احترام گذاشتن پیش میاد به میمون میگی "میمان " !

- " مامان دارم برات آشپزی میکنم " چی میپزی برام دخترم ؟ " آش لک لک رجیمیت !!" 

-مامانی بزرگ داشت بهت میگفت که دعا کن خدا بارون بباره ..با عصبانیت میگی :" خدا که بارون نمیباره باید ابرا برن بالا بارون بباره !!"

- داری آهنگ گوش میدی که کلمه ی آرامش به گوشت میخوره ازم میپرسی :" آرامش دیگه چی بود ؟؟مامان تو آرامش داری ؟!!"

- همیشه با هم سریال فاطما گلو میبینیم ،اونروز عصر کنار هم دراز کشیده بودیمو داشتم نگا میکردم که برگشتی بغلم کردیو میگی :"من میخوام تورو نگا کنم !"

پسندها (1)

نظرات (4)

ساناز و معصومه
17 اردیبهشت 94 9:14
سال نو مبارک باشه خانوم کوچولو سالی پر از شادی و شیرینی برات آرزو دارم عزیزم ♥
مامان نرگس
23 اردیبهشت 94 8:27
عزیزم مهتاب جون سال نو مبارک انشاله همیشه در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشید خوشمزه نوشت هات واقعا خوشمزه ان خاله چه لاکهای خوشگل و خوشرنگی........ عکس سفره مامان بزرگ عالیههههههههههه واقعا حس سادگی و صمیمیت به ادم دست میده
مامی مهتا
7 خرداد 94 12:51
سلام به مریم بانو دختر نازش مهتاب گلی ... چند بار اومدم تا برات کامنت بذارم اما نمیدونم چرا نشد ... چند وقته کمتر مطلب میذاری ؟؟ کجایی دلمون براتون تنگ شده ها
بانو
10 خرداد 94 8:01
سری مسابقات عکاسی حس زندگی با موضوع پا در کفش بزرگترها همراه با جوایز ارزنده: نفر اول ربع سکه بهار آزادی نفر دوم کارت هدیه 200 هزار تومانی نفر سوم کارت هدیه 100 هزار تومانی مهلت ارسال عکس تا 25 هر ماه اطلاعات بیشتر در لینک زیر: http://www.banoo.ir/forum/post/4987