نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

مهتاب در جشنواره ی زعفران....

این آقا خرسی که گفتم عاشقش شده بودی و بنده خدا رو ول نمیکردی... دنبالش راه افتاده بودی و ولش نمی کردی...آقا خرسی هم که بدش نمیومد بغلت کنه و بوست کنه شیطون... اینم قطار سواری....وقتی میخواستم از تو قطار ورت دارم میگی" خدافس نانندگی" قربونت بشم که به همه چی شخصیت میدی و ازش خدافظیم میکنی...       اینم از بچه های گره سرود محلی که هر کاری کردم نرفتی بغلشون تا ازتون یه عکس درست حسابی بگیرم...در ضمن چون یهویی و بی مقدمه خاله ما رو آورد جشنواره دوربین نداشتم و با موبایل عکس گرفتیم ..کیفیتشم که در حد تیم ملیه...ولی محض خاطره خوبه...مهم این بود که خیلی بهت خ...
10 آذر 1391

16 ماهگی و شیطنتاش به روایت تصویر...

مدل موی جدید مهتاب خانوم....   اینم دوست جون جونیت تو خونه...!!!آیینه گاز یا بقول خودت نی نی!! باهاش میخندی.بالا پایین میپری..حرف میزنی،بهش غذا میدی و خلاصه کلی باهاش حال میکنی...صبا تو آشپزخونه حمام آفتاب میگیری!واسه همین اینجوری "لخی" هستی.. حموم آفتاب و آناناس خورون... فرشته مامان خرگوشی مامان بازی با پرنده های مائده جون....داری بهشون پاستیل میدی قربونت برم... جیگر عمه مائده جون که البته اصلا آبش با مهتاب تو یه جوب نمیره....فدای لبخند خوشگلت بشم من ...
10 آذر 1391

مهتاب از نوع خانم دکترش...!!

عسلم این عینکو گرفتم برات که بیخیال عینک مامان بشی ولی زهی خیال محال...وقتی می زنیش میگی"خانم دکتل"...الهی باشم و ببینم دخترم بزرگ شده و به هر چی آرزوش بوده رسیده.... خانم دکتر دارن ویزیت میکنن حواسشونو پرت نکنین... ...
8 آذر 1391

مهتابم همه ی زندگیم

دخترم این روزها اینقد شیرین شدیو شیرین زبونی میکنی که میمونم کدومو بنویسم فقط اینو بدون که دنیام بدون تو و شیرینیات دیگه قابل تصور نیست حتی وقتی خوابی دلم برات تنگ میشه.فرشته ی من دیروز مامان گوشوارش کشیده شد و گوشش درد گرفت چند لحظه ساکت گوشمو گرفتم نگران شدیو چند بار صدام کردی..خواستم ببینم عکس العملت چیه ساکت موندم..دستمو کنار میزدیو صورتمو نیگا میکردی میخواستی ببینی گریه میکنم یا نه...با صدای لرزون صدام میکردی..که یهو خودتو انداختی بغلمو زدی زیر گریه...فدای دل مهربونت بشم که برای من گریه کردی  ..بغلت کردم و غرق بوسه ات کردم...وقتی میبینم اینقد به من وابسته ای و برام نگران میشی انگار در اوج آسمونام ..توی خود خود بهشت..بهشت دیگه...
8 آذر 1391

بیمه علی اصغر.....

دیروز با مهتابم در همایش شیرخوارگان حسینی شرکت کردیم...دخترم بیمه علی اصغر شد...حسین جانم دیروز به دخترم نگاه میکردم وبه تو و علی اصغرت فکر میکردم...اشک در چشمانم حلقه میزد برای تو و برای مادرش...جانسوز است جان دادن طفل تشنه و گرسنه ات بر روی دستان بی یاورت... ...
4 آذر 1391

مدل موی مهتاب در روزهای محرم...

دخملم هنوز واست سربند و شال نگرفتم .آخه اینقد هوا اینجا سرد شده که میترسم برم بیرون و برات خرید کنم...ولی این دو تا شال سبزو مامان جونم از قم و حرم حضرت معصومه گرفته و امروز برات آورد...ودلم میخواد این چند روز به موها یا دستت ببندم تا ائمه پشت و پناهت باشن...بقیه عکسا رو هم که با هزار مشقت ازت گرفتمو میزارم ادامه مطلب..... داری حمله میکنی که موبایلو از دستم بگیری....کچلم کردی شیطون بلا.... فرشته کوچولوی خوشبختی ما در آیینه شمعدون خوشبختی مامان و بابا....   یه عکی هنری...!!! الهی فدای اون خرگوشیات بشم....حضرت معصومه نگهدارت باشه... ...
2 آذر 1391

تولد مامانی و گالری مونتاژ عکس

امروز تولدمه تولدم مبارک از وقتی تو رو از خدا هدیه گرفتم دیگه هیچ هدیه ای چشممو نمیگیره...امروزم چند تا عکس خوشگل درست کردم و به خودم هدیه دادم...چه هدیه ای ازین بهتر...برو ادامه مطلبم ببین...قشنگن..... ...
2 آذر 1391

یعنی عاشقتم دخترم...

عسل مامان اولش یه عالمه قربون صدقه ات برم که از مامانت دفاع کردی .فدات بشم که اینقد فهمیده و مهربونی .همه جوره عاشقتم در بست...آخه نمیدونین این خوشگل خانومم چیکار کرده...! ..من که قند تو دلم آب شد وقتی فهمیدم...الانم هر وقت یادم میاد کلی نیشم باز میشه و میخوام که محکم فشارت بدم مگه میشه آخه نخوردش ؟؟میگی چیکار کرده؟؟ گوش کن: دیروز مامان بزرگ حاجی(مامان بابا مصطفی) اومده بود خونمون وداشت واسه مامان بزرگ(مامان مامانی مریم) تعریف میکرد که روز جمعه که مهتاب پیشم بود و مامانش سر کار بوده سر ظهر هوس "دی دی" کرده بود و منم بهش گفتم مامانی مریم بده نمیاد بهت دی دی بده..اته مامانی..ولی مهتاب هیچی نگفت دوباره گفتم اته مامانی بد.....
30 آبان 1391

یا حسین....

امروز شروع ماه پر احساس و معنوی محرمه...ماهی که فرق نمی کنه از چه طیف و طبقه و مسلکی باشی ،همه با شنیدن نام "حسین" یک شکل و یک صدا مظلومیتش رو فریاد میکنن...همه با شنیدن نام علی اصغر گلوشون میشکافه و با ابوالفضل مردانگی رو زمزمه میکنن...با زیبنب اشک میریزن و با رقیه آغوش گرم پدر را در کوچه های اسارت طلب میکنن و با حسین...وبا حسین.... اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود از همه در این ماه پر اجابت التماس دعا داریم......... ...
26 آبان 1391

کلوز آپای مورد علاقه من...

ا مروزم نتونستم عکسای جدیدتو بذارم ...واسه همین یه ایده ی جدید بکار بردمو گفتم چند تا عکستو تلفیق کنم و یه عکس برات درست کنم امیدوارم خوشت بیاد... بد نیست نه؟؟؟البته من فتوشاپ اینا ندارم که با word این کارا رو کردم...اگه فتوشاپ داشتم یه قاب خوشگلم واسش میذاشتم...مامانتم شنگوله ها....فدات بشم من ....اینجا از هر سنی یه عکس هست...میشه گفت مهتاب در یک نگاه.... ...
25 آبان 1391