مگه میشه با تو قهر کرد آخه...
دیروز ناهارتو کم خوردی عصری برات عدسی گذاشتم با سیب زمینی (سمنی) که خیلی دوس داری...آماده که شد چند تا قاشقو با اشتها خوردی تا اینکه چشمت افتاد به لیمو ترش ...اینقد گفتی "تش" که مجبور شدم بدم بهت.دیگه ام غذا نخوردی ..منم مثلا باهات قهر کردم وبهت اخم میکردم..قربون جیگرم برم که قشنگ درک میکردی..نشستم روی مبل ...اومدی دسته ی مبلو گرفتی وهی با ناز میگی"مامانی؟"...منم جوابتو نمی دادم...بعدش میگی"بگل کند"یعنی بغلم کن...قربونت برم چند بار بی اعتنایی کردم آخرش با گریه میگفتی"مامانی بگلم کند"...آخه شما بگین کی دیگه میتونه اون چشای خوشگل خیسو ندیده بگیره ..بغلت کردمو کلی ام بوست کردم...قربونتم برم که توام دستاتو دور گردنم حلقه کردی وسرتو گذاشتی رو شو...