دختر 27 ماهه ی من
روزای شاد تابستون رو به اتمامه....بوی پاییز رو حس میکنم...من عاشق پاییزم ..عاشق سکوت بعد از ظهراش با آفتاب پاییزیش و صدای یاکریماش...عاشق باروناش و برگهای هزار رنگش ...حتی عاشق کلاغایی که غروبا صداشون توی سکوت شهر میپیچه...سومین پاییزیه که حضورت رو در کنارم دارم...واین پاییزامو عاشقانه تر میکنه...از خدا میخوام همه ی پاییزای قشنگ زندگیمو در کنار تو و همسفر عزیزم رقم بزنه..دوستتون دارم عاشقانه...
تشکر نوشت: از همه ی دوستان عزیز که روز دختر رو به مهتابم تبریک گفته بودن تشکر میکنم از طرف دخترم....دوستتون داریم
چندتا عکس از ماهی که گذشت...
خونه ی خاله جون و یه عالمه رقص با بچه ها ...عاشق رقصی وتا یه بچه میبینی بهش پیشنهاد رقص میدی...
صبح تازه از خواب بیدار شدی و داری چای خوردن منو تماشا میکنی...موهاشو میبینین پریشونه پریشون...
قربونت بشم من شلخته ی من...
کوچولوی من هوس چایی کرده...
یه فرشته ی روز جمعه ی دیگه...کلاه مال نوزادیات بوده..! موهاشو...قربونش برم..
موهاتو منصوره جون بافته بود و یه روز کامل همینجوری موند و بعدش....
مهتاب من مو فرفری شده بود..اینقدر ذوق کرده بودم
تولد انیسه جوونم که حسابی ترکوندی و همش رقصیدی..
اینقدم از کادوهاش ذوق کرده بودی که نگو...
پی نوشت : جدیدا وقتی کاریو ازم میخوای و من مخالفت می کنم صداتو نازک میکنیو با التماس میگی :" مامان خوایش میکنم .."