نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

عروسی خاله جون الناز...

1391/7/25 8:32
نویسنده : مامان مریم
340 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب عروسی همکارمامان بود ..خاله الناز...منم حاضرت کردم سر ساعت اونجا بودیم ولی هنوز هیشکی نیومده بود!!! خلاصه آرام جون که اومد با هم خوش وبش کردین توام همش میخواستی بغلش کنی قربونت برم مهربونم...موقع رقص عروس و دوماد تو اون فضای رمانتیک! رفتی صاف واستادی کنار عروس و نیگاش میکنی...کلی ام از چراغای رنگی و پرژکتورای توی تالار خوشت اومده بود...بعدش که رفتی پیش بابا ومن تا آخر عروسی تنها بودم...راستی پیشیتم آورده بودی که "نای نای" کنه!!! خودتم یه چند باری نای نای کردی...وقتی اومدم خونه تو و بابا بیدار بودین هنوز. البته بابا گفت خیلی خوابت میومده ولی همش میگفتی"مامان بیاد جیجی بخوریم".. جیگرتو بخوره که بدونه مامان خوابت نمیبره...تازه بابا رو هم مجبور کرده بودی ببرتت پارک(اونوقت شب) پیش هاپوت(نقاشی روی دیوار پارک مورد علاقه ات) بعدشم "شیبابا" و بستنی برات بخره!!! بد نگذشته بود کلا بهت...!!نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله زری
2 بهمن 91 9:51
ها! من همیشه اولینم
بابا عجب دیزاینیییییییییییی...
فکمان افتاد رو کی بورد!
اما با شنیدن صدای مهدی مقدم فکه کلا جمع شد رفت چسبید به بینیم
الهی فداش بشم
ایشالا تو عروسی خودم ومسنن پخش زنده شو می بینیم
دلم واسش . شد


کدوم دیزایین؟قالبو میگی؟؟خوبه؟مهدی مقدم نیس که بابک جونه مگه بد بود؟؟؟به قول مهتاب قرقونت برم
مسنن
11 بهمن 91 15:07
نمیخوام پس من که صدا ندارم چیکار کنم
مسنن
11 بهمن 91 15:08
نمیخوام پس من که نمیتونم بشنوم چی