روزانه ها...
سلام جیگر مامان...هر روز تو حالت خوبه منم حالم خوبه..اصلا یه جوری شده که اگه حالت خوب باشه و اشتهات خوب باشه اونروز منم خوبم و خوشحال در غیر اینصورت اصلا اعصاب ندارم..خدا رو شکر این چند روز بعد از قطع قرصام شدی مثل قبل ..بزنم به تخته اشتهاتم حسابی وا شده و من چاق میشم وقتی تو اونجوری قشنگ غذا میخوری...خدا رو هزار مرتبه شکر...عزیزم دیروز یه خانم برای دوختن کاور مبلا اومده بود اونم فهیمیده بود که خیلی با استعداد و خوش زبونی ..میگفت ببرینش مهد حیف اینهمه استعداده...قربون دخمل باهوشم برم...
مامان نوشت:دیروز داشتم ناخناتو کوتاه میکردم وبرای اینکه بذاری و وول نخوری داشتم میگفتم نیگا ناخنات بلند شده زیرش میکروب رفته ...توام برخلاف همیشه بی حرکت داشتی به ناخنات نیگا میکردی و میگفتی"میب لب."!!...فک کنم داشتی دنبال میکروبا میگشتی ...
دیشب داشتم نماز میخوندم طبق معمول داشتی سجده میرفتیو میگفتی" الا پپل"...بعدش یهو اون وسط میگی"کی کیه دل میزنه...دلو به لندل میزنه"!!!...جیگرتو بخورم من..خداجون تحویل بگیر فرشته ی منو اومده در خونت در میزنه..
هر وقت بابایی از در میاد تو میگی"سلام بابا دون...ته تولی بابایی"...فردا هم با هم میخوایم بریم تولد ملیکا... خدایا این روزای قشنگو همیشگی کن...آمین..