هندونهههه....
دخترم عاشق هندونه بودی...اینقدم قشنگ و با ادا میگفتی "اندونه" که توی فامیل معروف شده بودی و همیشه ورد زبونت هندونه بود..بابا هم برات یه توپ هندونه ای خریده بود که خیلی دوسش داشتی...عمه جون(عمه دون) میگفت اگه یه وانت هندونه بخریم و تو رو بذاریم که بگی"اندونه اندونه" سه سوت فروش میره....اینم چند تا عکس از هندونه خوردنت...دیشبم دخترم با بابایی اومد دنبالم و توی ماشین گیر داد به دی دی...و یه کم که خوردی گفتی" مامانی بوس"..بعدم دستاتو دور گردنم حلقه کردیو بوسم کردی...منو بابا رو میگی کلی ذوق کردیم...چقد تو ماه و مهربونی آخه...شبم تو خونه داشتی دی دی میخوردی که یهو ول کردیو گفتی" خسه شدم"!!!...خسته شدی!!!آخه من چه جوری تورو نخورم مامانی...قند عسل من...شبم قبل خواب بابا کره هوشتو آورده بود و داشت باهات
بازی میکرد..بعد برقا رو خاموش کردیم که بخوابیم ولی مگه تو ول کنش بودی ؟؟!! همش تو
تاریکی میگفتی" ننگی"...یعنی رنگی منظورت اون اشکال هندسی رنگیش بود...خلاصه کلی
چرت و پرت سر هم کردیم تا بیخیالش شی و بخوابی...راستی تنها شکلی که میتونی بندازیش تو کره دایره است!!! به دایره هم میگی"دایی"!!! به مربعم میگی" بب بع"!!!!...ولی لوزی رو درست میگی...قربونت برم من بریم برای عکسا...
راستی از همه معذرت میخوام که عکسا زیاد با کیفیت نیست و با موبایل گرفته شده آخه مهتاب خانوممون با دوربین حساسیت داره تا میبینتش میگه "عس" و تا ازمون نگیرتش ول کن نیست...واسه همین به همون موبایل راضی میشیم....