مامان و نی نی ...
دختر گلم اینجا 7 ماهش بود و مامان تصمیم گرفت هنوز که دندونای دخرش در نیومده ببرتش آتلیه..
خلاصه لباسی که عمومرتضی واست از مکه آورده بودو پوشیدیو با خاله زهرا رفتیم پرنیان..ولی آتلیه اش خیلی سرد بود وحتی نشد شلوارتو در بیارم آخه لباسه خودش یه شلوارک خوشگل داشت... تو هم اصلا حال نمیکردی عکس بگیری...خلاصه چند تا عکس هول هولی گرفتیمو اومدیم ..ولی چند تاشون قشنگ شدن ..یه آلبومم واست درست کردم و عکساتو گذاشتم اون تو..چند تا از عکسا رو هم دادم به مامان بزرگا و خاله ها...
پی نوشت:در کل فدات بشم دربست....
چند تا از عکسا رو هم در ادامه میذارم..
میبینی دندون نداری...بی دندون...بالاخره افتخار دادی و یه لبخند زدی کلی با خاله شکلک در کردیم که آخرش این شد...!!
عاشق این عکستم...تازه یه دونشم قاب کردم بردم محل کارم گذاشتو رو میزم ...خیلی خوردنی اون بغضی که توی چشاته و اون لبات که با التماس میگه منو وردارین..فدات بشم که اینقد شکستنیو نیازمند بودی...مامان هیچوقت تنهات نمیذاره نفسم....
تو رو خدا موهاشو نیگا...
مامان نبینه گریه اتو خوشگلم...