خدایاا دوست داریم....
امروز روز خیلی خوبیه برام ،علاوه بر اینکه 43 امین ماهگرد فرشته مهربون و دوست داشتنیه خونمونه ،مشکلی که باعث شده بود چند وقت آرامش روحیم بهم بریزه برطرف شد و من فقط میتونم بگم خدااااایا شکرت....
میدونم میدونم باز خیلی فاصله افتاد بین پستام ولی دلم میخواست با خوشحالی بیام سراغ وبلاگت ..از شروع زمستون امسال منتظر برف و درست کردن یه آدم برفی با دماغ هویجی بودی .یه روز صبح که بیدار شدم و حیاطو نگاه کردم از ذوق بیدارت کردم و تو هم با خوشحالی پریدی بغلمو از پشت پنجره بارش برفو تماشا کردیو گنجشکک اشی مشی میخوندی منم آمادت کردمو با هم رفتیم توی کوچه برف بازی و با هم یه آدم برفیه کوچولو درست کردیم هر چند اونروز هویچ نداشتیم ولی همونم غنیمت بود و حسابی شارژت کرد هر چند عصر و فردای اونروزم با بابایی و مامانی بزرگم جداگونه آدم برفی درست کرده بودی و حسابی دلی از عزا درآورده بودی.
تو این مدت یه سفر کوچولوی سه روزه هم به مشهد داشتیم و از شانست روز آخر (که مصادف بود با 42 امین ماهگردت )که بردیمت حرم حسابی کولاک و برف بود دقیقا اتفاقی که تو هر سه سال حضورت در حرم میوفته !قصد کرده بودم که حتما حتما یه روز ببرمت شهر بازی و بالاخره با وجود ذیق وقت و دیدوبازدیدای زیاد یه روز عصر با سینا و سارا و زن عمو رفتیم شهر بازی و حسابی خوش گذروندین و همین لذت این سفر کوتاهو چند برابر کرد.
خدا رو شکر میکنم بابت اینکه اونقد مارو دوس داره که خودمونم نمیفهمیم ! خدارو شکر میکنم که روزای بد تموم شدنین ..خداروشکر میکنم که توی روزای سخت و سنگین دوستانی داری که بهت دلگرمی بدن...خداروشکر که خدایی هست ..!
شب یلدای امسال..
خلاقیت با شعله های اجاق گاز و آرم شبکه ی پویا !
اینجام شهربازی با سینا ..
اینم ماجرای روز برفیمون...
دختر عشق سالاد مامان با قلکش که همه رو سرکیسه کرده با پول گرفتناش !
خوشمزه نوشت :
-داشتی رو کاغذ خط خطی میکردی ازم پرسیدی بخون چی نوشتم ،گفتم خودت بخون ببینم ،میگی نوشتم :"مسئولیت کار رژیمی " !!!!
-وسط موهام یه موی سفید دیدی و میگی : "مامان جونم من کمکت میکنم دیگه موهات سفید نشن "